تعبير خواب تعبير خواب .

تعبير خواب

فال انبيا

فال انبيا

فال انبيا

چشمان خود را بسته و با حضور ذهن سوره حمد را بخوانيد . حال آنچه را كه مايليد قصد و نيت كرده و اشاره اي بفرماييد :

 

براي گرفتن فال انبيا نيت كرده و اشاره اي بفرماييد

 

 



نظر اسلام در مورد فال چيست ؟

فال و فال‌گيري؛ يكي از شيوه‌هايي بوده و هست كه برخي از انسان‌ها به‌وسيله‌ي آن مي‌خواهند از رويدادهاي فردا و آينده‌ي خويش آگاهي يابند، و بدانند چه رخ‌دادهاي نيك و يا بدي در انتظار آنها است.

بدون شك فال نيك و بد، اثر طبيعى و تكويني ندارند، ولى داراى آثار روانى هستند؛ چرا كه فال نيك اميد آفرين است، در حالي‌كه فال بد موجب نوميدى و ناتوانى مي‌شود. از اين‌رو، دين اسلام از فال نيك نهى نكرده، ولى فال بد را به شدّت محكوم كرده است.

تطيّر و فال بد؛ بيشتر به حالت نفساني خود افراد بازگشت مي‌كند كه براي نجات از آن، پيشوايان معصوم(ع) راه‌حل‌هايي؛ همچون بي‌اعتنايي، توكل بر خدا و دعا را ارائه داده‌اند.

علاوه بر تفأل به قرآن كريم (استخاره)، تفأل به ديوان حافظ نيز ميان مردم رواج دارد، كه به بيان صاحب جواهر؛ «تفأّل به غير قرآن [از قبيل ديوان شعرا همچون ديوان حافظ] اگر منجرّ به صدور حكم قطعى و جزمى نگردد، جايز است»؛ هر چند به پاي استخاره‌ي شرعي با قرآن كريم نمي‌رسد، اما بايد توجه داشت؛ عادت نمودن به استفاده از فال حافظ چندان صحيح به نظر نمي‌رسد. جايي كه انسان بايد از نيروي عقل و خرد استفاده نمايد و يا از تجارب و آگاهي ديگران با مشورت از ايشان بهره گيرد، بايد بر طبق آن عمل نمايد. توقّع ما از حافظ آن است كه با شيريني سخنانش، انديشه‌اي نو و معرفتي تازه در قالب ادبيات فارسي به ما بياموزد. رويكرد ما به ديوان حافظ، بايد رويكردي از سر اخلاص و محبت به كسي باشد كه چون معلمي عزيز مي‌تواند گره از مشكلات فكري بگشايد و در اين راه هيچ‌گاه نبايد حد اعتدال و ميانه‌روي را در استفاده از آن فراموش كرد.
 


از ديرباز، عموم مردم هميشه در پي آن بوده‌اند كه از رويدادهاي فردا و آينده‌ي خويش آگاهي يابند، و بدانند چه رخ‌دادهاي نيك و يا بدي در انتظار آنها است و سرنوشت و بخت براي آنها چه پديد خواهد آورد. از اين‌رو، به هر گونه راه و ترفندي، در جست‌وجوي اين آگاهي بودند كه يكي از اين شيوه‌ها فال و فال‌گيري به نيك و بد بوده است.

معنا و گستره‌ي فال و تطيّر

فال؛ به معاني «شگون، پيش‌بيني و پيشگويي» آمده است.[1] در زبان عربي «فأل» مي‌گويند كه به معناي خوشبيني و تفأل به نيكي و خوبي، و ضد «طيرة»(شُوم) است.[2]

واژه‌ي «تطيّر» از ريشه‌ي «طير» (پرنده) گرفته شده است و به معناي فال زدن به پرندگان است، ولى بعدها درباره‌ي هر چيزى كه با آن فال نيك يا فال بد بزنند به‌ كار رفته است (تفاؤل و تشاؤم).[3]

رابطه‌ي بين تطيّر و طير و نحوه‌ي اشتقاق تطيّر از طير را اين چنين شرح داده‌اند: عرب به مرغان فال مي‌زدند، و آن را «زجر» مي‌ناميدند، و چون به سفر مي‌رفتند، و در راه به آن برمي‌خوردند، كارى مي‌كردند كه آن را از خود دور كنند، اگر از طرف چپ ايشان به طرف راستشان پرواز مي‌كرد آن را به فال نيك مي‌گرفتند، و اگر از طرف راست ايشان به سوى چپ‏شان مي‌پريد آن را شوم دانسته و به فال بد مي‌گرفتند، به همين جهت فال بد را تطيّر ناميدند.[4] تا اين‌كه پس از گذشت زمان غالباً در تشاؤم به‌كار رفت و مترادف آن شد؛ يعني تنها در مورد چيزهايي به‌كار برده شد كه انسان‌ها آنها را اسباب بدي مي‌پنداشتند.[5]

طائر واژه‌ي ديگري است كه يكي از موارد استعمال آن در قرآن كريم در ارتباط با موضوع تطيّر است[6] و به معناي بدبختي و شوم به‌كار رفته است؛ بدبختي و عقوبتي كه خداوند در برابر اعمال بد كفار و مشركان تدارك ديده است:[7] «(اما آنها نه تنها پند نگرفتند، بلكه) هنگامى كه نيكى (و نعمت) به آنها مي‌رسيد، مي‌گفتند: به خاطر خود ماست، ولى موقعى كه بدى (و بلا) به آنها مي‌رسيد، مي‌گفتند: از بدشگوني موسى و كسان اوست! آگاه باشيد سرچشمه‌ي همه اينها، نزد خداست ولى بيشتر آنها نمي‌دانند».[8]

پيشينه‌ي فال و فال‌گيري

فال بد و نيك، در بين بسيارى از ملت‏ها رواج داشته و دارد. و به انواع گوناگوني همچون كف‌بيني، شانه‌بيني، ماسه‌بندي و ... از قديم رواج داشته و عموم مردم در مواقع دودلي، نگراني و درماندگي دست به اين‌كار مي‌زنند.

از كهن‌ترين نمونه‌هاي فال‌بيني از شهر «سيپار» مي‌توان نام برد كه در آنجا «شمش»[9] را بسيار مي‌ستودند و به او افتخار مي‌كردند و مي‌پنداشتند كه وي هنر غيب‌گويي و فال‌بيني را رونق بسيار بخشيده است.[10] پدر تموز (Tammuz)، نينازو نام داشت و خداوندگار فال‌بيني به وسيله‌ي آب به شمار مي‌رفت. همچنين فال گرفتن «گيلگمش»(Gilgamesh).[11] در زندگي اجتماعي و سياسي يونانيان پيش‌گويي و تفأل نقش مؤثّري داشته است. يونانيان درباره‌ي هر چيزي مي‌خواستند اراده‌ي خدايان را بدانند و مي‌پنداشتند اراده‌ي خدا با علايم مختلفي كه تفأل ناميده مي‌شود، ظهور مي‌كند. غرّش رعد، پرواز پرندگان، صدا كردن گوش و عطسه از وسايل تفأل بود.[12]

در ميان ايرانيان گونه‌هاي فال و فال‌گيري هماره رواج داشته است. فال به ديدار و چهره‌زدن، فال به بدشگوني صداي برخي پرندگان مانند جغد و كلاغ، فال نخود، فال پاكت و برتر از اين‌ها استخاره با قرآن كريم نمونه‌هايي از آن است.

فال زدن و فال ديدن در ادب و اشعار فارسي نيز رواج پيدا كرد. مولوي به بحث درباره‌ي فال مي‌پردازد و خاستگاه آن را درون آدمي مي‌داند:

انبيا گفتند فال زشت و بد

از ميان جانتان دارد مدد...

اي كه نصح ناصحان را نشنوي

فال بد با تست هر جا مي‌روي[13]

فال نيك و بد، هر دو در شاهنامه نيز ديده مي‌شود. در شاهنامه فال بد زدن بيشتر است و فال نيك اندك و در هر روي تمام فال‌هاي شاهنامه پيش‌آگاهي‌هايي هستند كه بايد در انتظار رخ دادن آنها بود.[14]

فال حافظ، نيز يكي از معروف‌ترين فال‌ها در ميان ايرانيان است و عده‌اي از مردم به آن اعتقاد ويژه‌اي دارند.

خلاصه اين‌كه؛ فال زدن و فال ديدن در تمامي فرهنگ‌ها و پيش از اسلام ديده مي‌شود. و جايگاه ويژه‌اي در فرهنگ و ادب ايراني و پارسي دارد.

فال و فال‌گيري از ديدگاه اسلام

همان‌طور كه گفته شد فال «نيك» و «بد» زدن در ميان همه‌ي اقوام بوده و هست و به نظر مي‌رسد سرچشمه‌ي آن، عدم دسترسى به واقعيات و ناآگاهى از علل واقعى حوادث است.[15] بدون شك فال نيك و بد، اثر طبيعى و تكويني ندارند، ولى داراى آثار روانى هستند؛ چرا كه فال نيك اميد آفرين است در حالي‌كه فال بد موجب يأس و نوميدى و ناتوانى در انجام و يا ترك كاري مي‌شود. بنابراين، نمي‌توان به صورت كلّي؛ فال را خرافه پنداشت، همان‌طور كه در سخنان پيشوايان معصوم(ع)؛ اعتقاد به فال نيك سفارش شده است. كه اگر خرافه بود، ديگر سفارش به آن نمي‌شد. و از آنجا كه دين اسلام، هميشه از مسائل مثبت، استقبال مي‌كند، از فال نيك نهى نكرده، ولى فال بد را به شدّت محكوم مي‌كند. پيامبر اكرم(ص)، تفأل (فال نيك) را دوست مي‌داشت و از تطيّر (شوم و فال بد) منع مي‌فرمود.[16]

در حالات خود پيامبر اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) نيز ديده مي‌شود كه گاهي مسائلي را به فال نيك مي‌گرفتند؛ مثلاً در جريان برخورد مسلمان‌ها با كفار مكّه در سرزمين «حديبيه» مي‌خوانيم هنگامي كه سُهَيل بن عمرو به عنوان نماينده‌ي كفار مكّه به سراغ پيامبر(ص) آمد و حضرت از نام او آگاه گرديد، فرمود: «قد سهل عليكم امركم»؛ يعني از نام سهيل من تفأل مي‌زنم كه كار شما سهل و آسان مي‌شود.[17]

اسلام در بسيارى از موارد اين‌گونه مفاهيم تخيّلى و پندارى را در يك كانال صحيح و سازنده قرار داده و از آن بهره‌بردارى كرده است؛ مثلاً در مورد آنچه در ميان عوام معروف است كه مي‌گويند فلان همسر، خوش قدم بود و يا بد قدم، و از آن روزى كه به خانه فلان‌شخص گام گذاشت و همسرش شد چنين و چنان گشت كه قطعاً به اين صورت خرافه‌اى بيش نيست، اما اسلام به آن شكل سازنده‌ي تربيتى داده است؛[18] در حديثى از امام صادق(ع) مي‌خوانيم: «بدقدمى و شوم بودن زن در مهريه‌ي زياد و نافرماني شوهر است».[19] همچنين آن‌حضرت به نقل از پيامبر اكرم(ص) مي‌فرمايد: «خانه‌ي شوم؛ خانه‌ي تنگ و خانه‌اى است كه همسايگان بد داشته باشد».[20]

اگر درست ملاحظه كنيم مي‌بينيم؛ همان الفاظى را كه مردم در مفاهيم خرافى به‌كار مي‌برند، در جهت مفاهيم واقعى و سازنده استفاده شده است، و در اثر توجّه به آن؛ تفكر و انديشه‌اى كه به بي‌راهه مي‌رود، به راه راست هدايت مي‌شود.

بخت و طالع و پيروزي و شكست و موفقيت و ناكامي همه‌ي انسان‌ها نزد خداست، خدايي كه حكيم است و مواهبش را طبق شايستگي‌هايي كه بازتاب ايمان و عمل و گفتار و كردار آنهاست، تقسيم مي‌كند. به اين ترتيب، روش استدلال محكم و به حق انبياي الهي در برابر طرفداران محض تطيّر و فال بد –كه اختيار را از آنان سلب مي‌كرد- چنين بوده است كه انبياي الهي براساس توحيد افعالي همه‌ي حوادث گوارا و ناگوار را به خداوند نسبت مي‌دادند و مي‌فرمودند كه برخي از حوادث جنبه‌ي امتحان و بعضي از آنها جنبه‌ي كيفر و تنبيه دارد.

در جوامعي كه به خدا ايمان ندارند ـ هر چند از نظر علم و دانش روز پيشرفت‌هاي فراواني كسب كرده‌اند ـ اعتقاد به اقبال و بخت و خرافات ديگر فراوان ديده مي‌شود به‌طوري كه گاهي افتادن يك نمك پاش بر زمين آنها را سخت ناراحت مي‌كند و منزل و اتاق و صندلي كه شماره آن سيزده باشد، نحس شمرده و وحشت مي‌كنند، و هنوز هم بازار رمّالان و فال‌گيران در ميان آنها گرم است، و مسئله‌ي موهوم بخت و طالع‌بيني در ميان آنها مشتري فراوان دارد، ولي قرآن مجيد مي‌فرمايد: «فال بد شما نزد خداست (و همه‌ي مقدّرات به قدرت او تعيين مي‌گردد) بلكه شما گروهى فريب‏خورده هستيد».[21]

انسان عاقل وقتي مي‌خواهد كاري انجام دهد، نخست تمام جوانب آن را بررسي مي‌نمايد و فكر خود را كه موهبتي خدادادي است به‌كار مي‌اندازد و اگر از اين راه نتوانست صلاح خود را تشخيص دهد ناگزير بايد از ديگران كمك بگيرد و تصميم خود را با كساني كه صلاحيت مشورت دارند در ميان بگذارد تا به كمك فكر آنها درست را از نادرست تشخيص دهد و اگر از اين راه هم به نتيجه نرسيد، چاره اي ندارد جز اين‌كه به خداي خود متوسل شده، خير خود را از او مسألت نمايد، كه اين همان «استخاره» است. روايات زيادي در رابطه با استخاره داريم و مورد تأييد فقها مي‌باشد كه انسان را از تحيّر و سرگرداني خارج مي‌كند و راهي پيش پاي او مي‌گذارد.

فال‌گيري و پيشگويي و دعانويسي افرادي كه اين كارها را به عنوان پيشه براي خويش برگزيده‌اند، مورد اعتماد نيست و هيچ دليلي بر اين‌كه چنين كساني راست مي‌گويند، در دست نيست.

خلاصه؛ فال و فال‌گيري به خودي خود اعتبار ندارد و مورد امضا و تأييد دين اسلام نيست، و در بسياري از موارد فقط يك حدس و گمان است و هيچ منافاتي با اختيار انسان ندارد، ولي چون فال نيك حركت آفرين و اميد آور مي‌باشد و اثر رواني زيادي در انسان دارد، پيامبر اكرم(ص) و امامان معصوم(ع) به آن سفارش فرموده‌اند.

راه رهايي از فال بد

همانگونه كه بيان شد، تطيّر و بدشگوني؛ بيشتر به حالت نفساني خود افراد بازگشت مي‌كند كه البته براي نجات از آن، پيشوايان معصوم(ع) راه‌حل‌هايي ارائه داده‌اند:

1. بي اعتنايي: امام صادق(ع) مي‌فرمايد: «اثر فال بد؛ به همان اندازه است كه آن‌را مي‌پذيري، اگر آن‌را سبك بگيري كم اثر و آسان خواهد بود، و اگر آن را محكم و سخت بگيري پُر اثر و اگر به آن اعتنا نكني هيچ اثري نخواهد داشت».[22] براساس اين روايت؛ تأثير تفأل و تطيّر مربوط به نفس صاحب آن است، و اين‌كه فال چيزى نيست، هر چه هست اثر نفس خود آدمى است.[23] تأثير يا بي‌تأثيري فال بد، در درون آدمي پيرو وضعيتي است كه انسان در نهاد خود به عنوان زمينه‌ي قبول يا ردّ آن ايجاد كرده است و بستگي به خواست، نوع تلقين و ارزيابي خود شخص دارد.

2. توكّل بر خدا: براي رهايي از عواقب تطيّر و بدشومي بايد انسان به خدا توكل كند. فال بد به كسي ضرر مي‌رساند كه از آن بترسد ولي كسي كه از آن هراس و ترسي نداشته باشد و بر خدا توكّل نمايد، يقيناً به وي ضرري نخواهد رسيد. امام صادق(ع) به نقل از پيامبر اكرم(ص) مي‌فرمايد: «كفاره‌ي فال‏ بد زدن، همان توكّل‏ به خدا است».[24] زيرا معناي توكل اين است كه امر تأثير را به خداي تعالي ارجاع داد و تنها او را مؤثّر دانست و وقتي اين چنين معتقد باشيم، اثري براي فال بد باقي نمي‌ماند تا به ما ضرر و آسيبي برساند.[25]

3. دعا: دعا نشان دهنده‌ي عدم استقلال همه‌ي قدرت‌ها در برابر قدرت پروردگار است. در دعا توجه به اين حقيقت است كه اسباب و علل طبيعي هر چه دارند از ناحيه‌ي خداوند دارند و به فرمان او هستند. لذا در روايات متعدد آمده است كه پيامبر اكرم(ص) و امامان معصوم(ع) به كساني كه به قلبشان تطيّر و بدشومي خطور مي‌كرد، دعاهايي را مي‌آموختند و به اين حقيقت آگاهي مي‌دادند؛ مانند اين‌كه، پيامبر اكرم(ص) مي‌فرمايد: «هر كس چيز ناملايم و مكروهى را ببيند و به نظرش بدشگون آيد بگويد: اللَّهُمَّ لَا يُؤْتِي الْخَيْرَ إِلَّا أَنْتَ وَ لَا يَدْفَعُ السَّيِّئَاتِ إِلَّا أَنْتَ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِك»؛[26]‏ خداوندا! جز تو كسى خير نمي‌دهد و بدي‌ها را كسى جز تو نتواند بر طرف كند، و هيچ نيرو و قدرتي از غير تو نباشد.

امام صادق(ع) در بخشي از دعاي مربوط به حج و عمره مي‌فرمايد: «...اللَّهُمَّ لَا طَيْرَ إِلَّا طَيْرُكَ وَ لَا خَيْرَ إِلَّا خَيْرُكَ وَ لَا حَافِظَ غَيْرُكَ»؛[27] خداوندا! هيچ فال بدى جز به اراده‌ي تو تحقق نمي‌يابد و خير و نيكى‌ تنها از سوي توست، و هيچ حفظ كننده و نگه‌دارنده‌اي جز تو نيست.

تفأل به ديوان حافظ

آنچه در روايات در برخي از مواقع سفارش شده، استخاره است كه انسان طبق آداب ساده‌اي با خداوند بزرگ –به وسيله‌ي قرآن مجيد، يا تسبيح و مانند آن- مشورت كند و از ذات پاكش هدايت و راهنمايي به آنچه خير و صلاح اوست، بطلبد؛ به يقين خداوند نيز او را راهنمايي خواهد كرد. با اين حال، تفأل به ديوان حافظ نيز ميان مردم رواج پيدا كرده است؛ چرا كه معتقدند ديوان حافظ داراي جهات مثبتي است، لذا از آن به عنوان فال‌نامه نيز استفاده مي‌كنند؛ جهات مثبتي مانند اين‌كه:

1. بيشتر غزليات و اشعار حافظ مثبت‌نگر است و مثبت‌نگري در زندگي خوب و پسنديده مي‌باشد، همان‌طور كه در روايات نيز به داشتن «حُسن ظن نسبت به خدا و ديگران»[28] ترغيب شده است.

2. اشعار او مضامين آيات قرآني و برگرفته از آنها مي‌باشد و آنچه در سينه‌ي خود از آيات قرآني حفظ نموده در غزليات خود بيان كرده است.

3. غزليات حافظ چند پهلو و چند معنا است و مي‌توان از اشعار او تفسيرهاي متعدّد نمود و هركس به فراخور حال و عقل و انديشه‌ي خود از آن معنايي برداشت مي‌كند.

با توجه به اين قبيل از موارد، ديوان حافظ ارزشمند است و مردم از آن به عنوان فال و بيان حال خود بهره مي‌گيرند؛ تفأل به ديوان حافظ براي انجام برخي از كارها اشكالي ندارد؛ و به بيان صاحب جواهر؛ «تفأّل به غير قرآن [از قبيل ديوان شعرا همچون ديوان حافظ] اگر منجرّ به صدور حكم قطعى و جزمى نگردد، جايز است»؛[29] هر چند به پاي استخاره‌ي شرعي با قرآن كريم نمي‌رسد، اما در اين‌باره به نكاتي بايد توجه شود:

يك. عادت نمودن به استفاده از فال حافظ يا حتي استخاره، چندان صحيح به نظر نمي‌رسد. جايي كه انسان بايد از نيروي عقل و خرد استفاده نمايد و يا از تجارب و آگاهي ديگران با مشورت از ايشان بهره گيرد، بايد بر طبق آن عمل نمايد.

دو. توقع پيشگويي از حافظ و غيبگويي از او، توقعي ساده‌لوحانه و بيهوده است، توقع ما از حافظ آن است كه به شيريني ابيات و سخنانش، انديشه‌اي نو و معرفتي تازه در قالب ادبيات فارسي به ما بياموزد. معرفتي كه ما در دنياي كنوني بيش از هر زمان ديگري به آن نيازمنديم.

سه. رويكرد ما به ديوان حافظ، بايد رويكردي از سر اخلاص و محبت به كسي باشد كه چون معلمي عزيز مي‌تواند گره از مشكلات فكري گشوده و از آلام روحي تا حدودي بكاهد و در اين راه هيچ‌گاه نبايد حد اعتدال و ميانه‌روي را در استفاده از آن فراموش كرد.



[1]. عميد، حسن، فرهنگ فارسي، ويراستار: عليزاده، عزيزالله، ص 784، انتشارات راه رشد، تهران، چاپ اول، 1389ش.

[2]. ر.ك: زمخشرى، محمود بن عمر، الفائق في غريب الحديث، ج 3، ص 4، دار الكتب العلمية، بيروت، چاپ اول، 1417ق؛ ابن منظور، محمد بن مكرم، لسان العرب، محقق و مصحح: فارس، احمد (صاحب الجوائب)، ج 11، ص 513، ‌دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع، دار صادر، بيروت، چاپ سوم، 1414ق؛ واسطى زبيدي، سيد محمد مرتضى، تاج العروس من جواهر القاموس، محقق و مصحح: شيري، علي، ج 15، ص 563، دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع، بيروت، چاپ اول، 1414ق؛ بستانى، فواد افرام، مهيار، رضا، فرهنگ ابجدى، ص 653، نشر اسلامي، تهران، چاپ دوم، 1375ش.

[3]. راغب اصفهانى، حسين بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، ص 528 و 529، دار القلم، الدار الشامية، دمشق، بيروت، چاپ اول، 1412ق؛ تاج العروس من جواهر القاموس، ج 7، ص 154.

[4]. زمخشرى، محمود، الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، ج 3، ص 371، دار الكتاب العربي، بيروت، چاپ سوم، 1407ق.

[5]. ابن عاشور، محمد بن طاهر، التحرير و التنوير، ج 8، ص 250 و 251، بي‌نا، بي‌جا، بي‌تا؛ ر.ك: زمخشرى، محمود بن عمر، مقدمة الأدب، ص 261، مؤسسه مطالعات اسلامي دانشگاه تهران،‏ چاپ اول، 1386ش؛ اسماعيل صينى، محمود، المكنز العربي المعاصر، ص 24، مكتبة لبنان ناشرون،‏ بيروت، چاپ اول، بي‌تا.

[6]. برخي از آيات مربوط به تطيّر عبارتند از: نمل، 47؛ يس، 19.

[7]. مفردات ألفاظ القرآن، ص 529.

[8]. اعراف، 131.

[9]. شمش،‏ از معروف‌ترين خدايان نواحى شرقى نزديك، و به نام خداى قانون و نظم و عدالت بوده و مركز پرستش وى در سيپار بود. قديانى، عباس، فرهنگ جامع تاريخ ايران، ج 2، ص 529، انتشارات آرون، تهران، چاپ ششم، ‏1387ش.

[10]. ‍‍ژيران، ف، فرهنگ اساطير آشور و بابل، ترجمه: اسماعيل پور، ابوالقاسم، ص 67، انتشارات فكر روز، 1375ش.

[11]. همان، ص 82، 94 و 106.

[12]. ناس، جان، تاريخ جامع اديان، ترجمه‌ي حكمت، علي‌اصغر، ص 248، انتشارات پيروز، تهران، 1354ش.

[13]. بلخي، جلال الدين محمد، مثنوي معنوي، دفتر سوم.

[14]. ر.ك: دماوندي، مجتبي، بررسي فال نيك و بد در شاهنامه فردوسي، مجله دانشكده علوم انساني دانشگاه سمنان، سال ششم، شماره 20، زمستان 1386، ص 79 – 85.

[15]. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج 12، ص 52، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ اول، 1374ش.

[16]. طبرسى، حسن بن فضل، مكارم الأخلاق، ص 350، شريف رضى، قم، چاپ چهارم، 1412ق.

[17]. ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، مناقب آل أبي طالب(ع)، ج 1، ص 203، علامه، قم، چاپ اول، 1379ق.

[18]. تفسير نمونه، ج 12، ص 53.

[19]. شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، محقق و مصحح: غفارى، على اكبر، ج 3، ص 556، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ دوم، 1413ق.

[20]. شيخ صدوق، معاني الأخبار، محقق و مصحح: غفارى، على اكبر، ص 152، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ اول، 1403ق.

[21]. نمل، 47.

[22]. كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي، محقق و مصحح: غفارى، على اكبر، آخوندى، محمد، ج 8، ص 197 و 198، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.

[23]. طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، ج 19، ص 78، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ پنجم، 1417ق.

[24]. الكافي، ج 8، ص 198.

[25]. الميزان فى تفسير القرآن، ج 19، ص 78.

[26]. مكارم الأخلاق، ص 350.

[27]. الكافي، ج 4، ص 285.

[28]. ر.ك: نمايه‌هاي «انسان و بدبيني»، سؤال 5311؛ «گسترۀ حسن ظن»، سؤال 7611.

[29]. «و إنما منع التفؤل بالقرآن و إن جاز بغيره إذا لم يحكم بوقوع الأمر على البت»؛ نجفى، محمد حسن، جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، محقق و مصحح: قوچانى، عباس، آخوندى، على، ج 12، ص 171، ‌دار إحياء التراث العربي، بيروت، چاپ هفتم، بي‌تا.


برچسب: ،
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۳ مهر ۱۳۹۵ساعت: ۰۷:۰۰:۴۱ توسط:مينا موضوع:

{COMMENTS}
ارسال نظر
نام :
ایمیل :
سایت :
آواتار :
پیام :
خصوصی :
کد امنیتی :